استراتژی کسب و کار موفق چیست؟
استراتژی کسب و کار موفق به عنوان یک برنامه کلان و جامع برای رسیدن به اهداف و دستیابی به موقعیت موردنظر در بازار و صنعت تعریف میشود. استراتژی کسب و کار برای بهبود عملکرد و عملیات کسب و کار، ایجاد مزیت رقابتی، تضمین رشد پایدار و ایجاد ارزش برای سهامداران، مشتریان، کارکنان و جوامع مرتبط با کسب و کار، طراحی و اجرا میشود.
چرا داشتن استراتژی برای کسب و کار مهم است؟
پیتر دروکر (Peter Drucker) استاد مدیریت، درباره استراتژی کسب و کار و اهمیت آن چنین میگوید:
“استراتژی مسیر اصلی تصمیمگیریهای یک سازمان برای شکلگیری و تغییرات در محیط خارجی است. این به عنوان پلانی برای ترکیب منابع و محیط خارجی با اهداف داخلی در نظر گرفته میشود.”
استراتژی به عنوان یک ابزار مهم در موفقیت کسب و کارها و سازمانها توسط بزرگان علم مدیریت تاکید شده؛ و به عنوان نقشه راه، در تصمیمگیریها و عملیات مختلف شما را جهت دهی نموده و مانع از بیراهه رفتن و دور شدن از اهداف کسب وکار می شود.
یک استراتژی تجاری خوب باید به چند مورد اساسی پاسخ دهد:
- چرایی کسبوکار. یعنی این کسب و کار چرا باید در بازار فعالیت کند؟
- نقاط ضعف و قوت کسب وکار چیست؟
- فرصتها و تهدیدهایی پیش روی کسب و کار کدام است؟
- تعیین پرسونای مخاطب. یعنی مشتری کسب وکار چه کسی است؟
- کدام ارزش های پیشنهادی به نفع مشتری و کسبوکار است؟
- چگونگی محقق ساختن ارزش ها. یعنی چگونه این ارزش ها را ایجاد و عرضه کنیم؟
- آیا این استراتژی، ما را به اهداف کسبوکار میرساند؟
مراحل اصلی نوشتن استراتژی کسب وکار
نوشتن استراتژی کسب و کار یک فرآیند چند مرحلهای است که باید با دقت و تامل انجام شود. در زیر، مراحل اصلی نوشتن استراتژی تجاری را توضیح میدهیم:
1. تجزیه و تحلیل محیط داخلی و خارجی:
در این مرحله، باید محیط داخلی و خارجی شرکت یا سازمان خود را تحلیل کنید. این تحلیل شامل دو بخش است:
بررسی نقاط قوت و ضعف داخلی شرکت
بررسی فرصتها و تهدیدهای خارجی
آنالیز موارد فوق میتواند با ماتریس SWOT انجام شود. نام این ماتریس از مخفف کلمات زیر بدست آمده است:
- Strengths (نقاط قوت)
- Weaknesses(نقاط ضعف)
- Opportunities (فرصت ها)
- Threats (تهدیدها)
مدل SWOT عضو کلیدی استراتژیهای کسبوکار است و دید جامعی از وضعیت کنونی کسب و کارتان ارائه می دهد. این مرحله در صورتی که واقع بینانه انجام شود در تصمیمگیریهای آتی راهنمای شما خواهد بود.
2.تعیین اهداف و اولویتبندی:
بر اساس تجزیه و تحلیل محیطی، باید اهداف کلان و مهم شرکت را تعیین کنید. این اهداف باید مشخص، قابل اندازهگیری، دستیافتنی و دارای زمانبندی مشخص باشند. سپس، اولویتبندی بر اساس اهمیت و اثربخشی اهداف انجام میشود.
لطفا بلندپروازی نکنید و در تعیین اهداف واقع بین باشید!
3.تعیین بازار هدف و نیازهای مشتریان:
برای داشتن یک استراتژی کسب و کار موفق، باید به دقت بازارهای هدف و نیازهای مشتریان را تحلیل کنید. درک عمیق از مشتریان، رقبا، و فرصتهای بازار به شما کمک میکند تا بهترین راهبردها را انتخاب کنید.
4.انتخاب راهبردها:
در این مرحله، استراتژی هایی را انتخاب میکنید که بهترین و مناسب ترین برای رسیدن به اهداف شما هستند. این راهبردها میتوانند شامل رشد بازار، کاهش هزینه، تنوع محصولات و… باشند.
5.تدوین و اجرای اقدامات مختلف:
پس از انتخاب استراتژی ها، باید اقدامات و برنامههای عملی برای اجرای این راهبردها تدوین کنید. این برنامهها باید شامل زمانبندی، منابع مورد نیاز، مسئولیتها، و شاخصهای عملکرد(KPI) باشند.
6.مانیتورینگ و ارزیابی پیشرفت:
اجرای استراتژی به تنهایی کافی نیست. باید مراحل اجرای استراتژی را با دقت مانیتور کرده و پیشرفتها را ارزیابی کنید. اگر نیاز به تغییر راهبردها یا اقدامات وجود دارد، باید به موقع تصمیمگیری کنید.
7.تجدیدنظر و تطابق با تغییرات:
محیط کسب وکار همیشه پویا و در حال تغییر است. بنابراین، شما باید استراتژیهای خود را بهطور دورهای بازبینی و و در صورت نیاز در آن ها تجدیدنظر کنید؛ تا با تغییرات جدید سازگار باشید.
همچنین، مهم است که در هر مرحله از فرآیند نوشتن استراتژی کسب و کار، با تیم خود همکاری کنید و از دانش و تجربیات آنها بهرهمند شوید. همچنین، انعطافپذیری در تطبیق با تغییرات و توانایی در تصمیمگیری به موقع نیز از اهمیت ویژهای برخوردار است.
برای نوشتن استراتژی به مشاوره نیاز دارید؟ یک جلسه رایگان مشاوره کسب و کار رزرو کنید
چگونه موفقیت یک استراتژی کسب و کار ارزیابی می شود؟
سنجش موفقیت یک استراتژی کسب و کار بسیار مهم است تا اطمینان حاصل شود که استراتژی در حال اجرا به درستی عمل میکند و به دستیابی به اهداف موردنظر میانجامد. یک استراتژی کسب و کار موفق، به طور مستقیم منجر به رشد و بهبود مالی شرکت یا عملکرد رقابتی آن می شود.
تعریف و پیشبینی شاخصهای عملکرد مرتبط با اهداف استراتژیک میتواند به شما کمک کند تا عملکرد عملیاتی و میزان رشد کسب و کار را پیگیری و اندازه گیری کنید. این شاخصها میزان پیشرفت و موفقیت در دستیابی به اهداف تعیین شده در مرحله دوم فرآیند تدوین استراتژی را بررسی و مدیریت میکنند. در زیر، چند شاخص برای سنجش موفقیت استراتژی کسب و کار آورده شده است.
شاخصهای کلیدی عملکرد (KPIs):
- درآمد ناخالص (Gross Revenue): درآمد کلی حاصل از فروش محصولات یا خدمات قبل از کسر هزینهها و مالیات.
- درآمد ناخالص سودآوری (Gross Profit): درآمد ناخالص منهای هزینههای مستقیم مرتبط با تولید محصولات یا خدمات.
- سهم بازار (Market Share): درصد سهم شرکت شما از کل بازار در صنعت.
- نرخ رشد فروش (Sales Growth Rate): درصد افزایش درآمد ناخالص در یک دوره زمانی مشخص.
- نرخ رشد مشتریان (Customer Growth Rate): درصد افزایش تعداد مشتریان در یک دوره زمانی مشخص.
- میزان بازگشت مشتریان (Customer Retention Rate): درصد مشتریانی که برای خریدهای مکرر به شما بازمیگردند.
- نرخ تبدیل کاربران به مشتریان (Conversion Rate): درصد تعداد کاربرانی که به مشتری تبدیل میشوند.
- میانگین ارزش سفارش (Average Transaction Value): میانگین ارزش هر سفارش یا خرید مشتریان.
- میزان درآمد از مشتری (Customer Lifetime Value): میانگین درآمد کلی که از هر مشتری در طول عمر همکاری با شرکت بدست میآید.
- هزینه اکتساب مشتری (Customer Acquisition Cost): میانگین هزینه برای جذب هر مشتری جدید.
- ارزش بازگشتی (Customer Lifetime Value to Customer Acquisition Cost Ratio): نسبت میانگین درآمد عمر مشتری به هزینه اکتساب مشتری.
- آگاهی از برند (Brand Awareness)
این تنها چند نمونه از شاخصهای کلیدی عملکرد رشد کسب و کار هستند. شاخصهای انتخابی باید با توجه به نوع کسب و کار، صنعت و اهداف خاص شرکت انتخاب شوند و به طور دورهای مورد ارزیابی و تجزیه و تحلیل قرار گیرند.
بودجهبندی و مدیریت منابع:
مانیتورینگ نحوه توزیع و تخصیص منابع مالی، انسانی، زمانی و… (تخصیص به روش صحیح)، به اقدامات و پروژههای مختلف استراتژیک میتواند به شما کمک کند تا اطمینان حاصل کنید که استراتژی کسب و کار موفق عمل می کند و به درستی در حال اجرا است.
رضایت مشتریان و بازخورد:
بازخورد مشتریان و سطح رضایت آنها نسبت به محصولات یا خدمات شما نشاندهنده میزان موفقیت استراتژی میباشد. از کامنت ها، نظرسنجی و ارتباط با مشتریان برای اندازهگیری این موفقیت استفاده کنید.
تغییرات در بازار و موقعیت رقابتی:
نظارت بر تغییرات در بازار، تغییر رفتار رقبا و موقعیت رقابتی به شما کمک میکند تا اثربخشی استراتژی را بسنجید. اگر استراتژی به بهترین شیوه به تغییرات واکنش نشان میدهد، این نشانه موفقیت است.
درصد اجرای استراتژی:
بررسی میزان پیشرفت در اجرای اقدامات و برنامههای مشخص شده در استراتژی میتواند به شما کمک کند تا اطمینان حاصل کنید که استراتژی در حال پیشروی به سمت اهداف است.
بهبودهای عملیاتی:
بررسی تغییرات و بهبود در عملکرد شرکت میتواند نشاندهنده این باشد که استراتژی کسب و کار باعث پیشرفت های قابل ملاحظه در فرآیندها و عملکرد شرکت در طولانی مدت شده است.
در کل، موفقیت یک استراتژی کسب و کار ممکن است از طریق ترکیب متنوعی از معیارها و روشها اندازهگیری شود. اهمیت اندازهگیری موفقیت به تناسب با هدفها و ویژگیهای خاص شرکت و استراتژی متغیر خواهد بود.
انواع استراتژی کسب و کار
استراتژیهای کسب و کار میتوانند در انواع و اشکال مختلف وجود داشته باشند، بسته به هدفها، بازارها، و شرایط خاص هر سازمان. در زیر، چند نمونه از استراتژیهای کسب و کار معمول را میتوانید ببینید:
استراتژی تمایز محصول (Product Differentiation):
شرکتهایی که میخواهند مصرفکنندگان به خاطر کیفیت محصولاتشان از آنها خرید کنند، باید استانداردهایی را برای بهبود ارزش و عملکرد محصولات خود اجرا کنند.استراتژی تمایز، به جای قیمت بر ایجاد و توسعه محصولات یا خدمات منحصر به فرد و با کیفیت بالا تمرکز نموده و با این شیوه بازار را از سایر رقبا متمایز میکند. این روش برای کسب و کارهای B2C که محصولاتشان به مصرف کننده میرسد یک استراتژی رایج است.این استراتژی معمولاً با تأکید بر کیفیت، نوآوری، برجسته کردن ویژگی های فنی، طراحی، سبک، برندینگ و تجربه مشتری اجرا میشود.
استراتژی کسب و کار رهبری هزینه (Cost Leadership):
هدف این استراتژی تمرکز بر کاهش هزینهها و تولید محصولات با هزینه پایین تر از رقبا می باشد. یافتن مقرونبهصرفهترین روش تولید،بازاریابی و فروش محصول به مشتریان باعث میشود شرکت بتواند بازار را تسخیر کند.
استراتژی تخصص بازار (Market Segmentation):
این استراتژی بر فروش محصولات یا خدمات به یک بازار خاص متمرکز است. استراتژی Market Segmentation به شرکت اجازه میدهد تا به طور خصوصیتر با مشتریان ارتباط برقرار کند و به نیازهای خاص آنها پاسخ دهد. این روش با همان استراتژی کاهش هزینه رقبا را کنار زده و باعث میشود مشتریان محصول را بعنوان گزینه ای جذاب برای خرید ببینند.
استراتژی توسعه بازار (Market Development):
استراتژی کسب و کار توسعه بازار بر گسترش بازار موجود یا ورود به مارکت جدید متمرکز می باشد. این شامل وارد شدن به بازارهای خارجی، توسعه محصولات جدید برای بازارهای موجود، یا جذب مشتریان جدید به صورت فعال میشود.
استراتژی توسعه محصول (Product Development):
استراتژی برخی کسبوکارها، سرمایهگذاری روی توسعهٔ محصول و افزایش فروش از طریق تولید محصولات بهروز و جدید است. تمرکز بر توسعه و بهبود محصولات و خدمات موجود و عرضه مداوم محصولات جدید، برند شما را در کانون توجه نگه میدارد و علاوه بر تاثیر مثبتی که در شهرت برند دارد؛ در جذب مشتریان جدید یا حفظ مشتریان فعلی بسیار موثر است.
استراتژی ادغام (Integration Strategy):
برخی شرکتهای بزرگ، برای بهدستآوردن مزایای رقابتی در یک بازار جوان و روبهرشد، سهم بزرگی از شرکتهای تازهتاسیس و نوپا را میخرند و با کسبوکار خود ادغام میکنند.
استراتژی ادغام، به یک کسب و کار بزرگ، فرصت میدهد تا در بازاری که قبلاً رونق زیادی نداشته، حضور و رقابت داشته باشد و مشتریان خود را حفظ کند. در این میان کسب و کارهای کوچکتر خریداری شده نیز رشد سریعتری را تجربه میکنند.
استراتژی نیچ (Niche Strategy):
معمولا در هر بازار بخشهای کوچکی وجود دارد که شرکتهای بزرگ یا این بخشها را ندیدهاند، یا نخواستهاند و یا نتوانستهاند محصول مناسبی برای آنها ارائه کنند. این بخش های کوچک تحت عنوان “نیچ” شناخته می شوند.
استراتژی نیچ بسیار کارآمد و موثر است؛ و در آن بر بخش کوچک و ویژهای از بازار، و برآوردن نیازهای مشتریان آن بخش تمرکز می شود. این استراتژی به کسب و کارها کمک می کند با صرف بودجه کم، محصول یا خدماتشان را به بخش خاصی از بازار معرفی کرده، به فروش برسانند.
استراتژی تنوع محصولات (Diversification Strategy):
برای کسب و کارها تکراری شدن در چشم مشتریان آفت بزرگیست. راه حل رهایی از این آفت استراتژِی تنوع محصولات است. با انجام کارهای کوچکی مثل ایجاد تغییر و تنوع در ویژگی های ظاهری محصول، نوع بسته بندی و به روزرسانی قیمت ها و یا کارهای بزرگتر مانند گسترش فعالیت ها به رشته ها یا صنایع مختلف می توان طیف متنوع تری از محصولات به مشتری ارائه داد و منابع درآمدی متنوعی ایجاد کرد.
استراتژی نوآوری (Innovation Strategy):
استراتژی برخی از کسب وکارها ایجاد نوآوری در محصولات، خدمات، فرآیندها یا مدل کسب و کار است. معمولا ایجاد پیشرفت و نوآوری در تکنولوژی و ارائه محصولات بدیع و تازه، در هر صنعتی مورد توجه رسانه ها قرار گرفته و سروصدای زیادی به پا خواهد کرد؛ همین امر باعث مطرح شدن هرچه بیشتر برند شما و در نتیجه افزایش فروش خواهد شد.
استراتژی بازاریابی و تبلیغات (Marketing and Advertising Strategy):
تمرکز بر ایجاد استراتژیهای بازاریابی و تبلیغاتی برای جذب و حفظ مشتریان و افزایش شناخت برند.
استراتژی فرهنگی (Cultural Strategy):
تمرکز بر ایجاد و تقویت فرهنگ سازمانی منحصر به فرد که ارتباطی نزدیک بین کارکنان و اهداف کسب و کار ایجاد میکند.
این تنها چند نمونه از استراتژیهای کسب و کار هستند که میتوانند رشد کسب و کار شما را در بلند مدت تضمین کنند. اگر چه هر کدام از این راهبردها می توانند بهبود قابل توجهی در وضعیت کسب و کار شما ایجاد کنند؛ اما در نهایت انتخاب استراتژی مناسب، باید به عنوان یک فرایند شخصی سازی و متناسب با شرایط هر کسب و کار مورد توجه قرار گیرد.
اکنون برای نوشتن یک استراتژی کسب و کار موفق آماده اید!
در این مطلب، فهمیدیم که استراتژی کسب و کار چیست، انواع استراتژی های کسب و کار کدامند و چطور یک استراتژی خوب برای کسبوکارمان بنویسیم.
حالا آماده اید که استراتژی خود را طراحی کنید؛ پس همین الان شروع کنید. مخصوصا اگر کسب و کارتان نوپاست و میخواهید یک نقشه راه برای اخذ تصمیمات درست و رسیدن به اهدافتان داشته باشید.
اگر هنوز سؤال یا مشکلی دارید، در انتهای مطلب بپرسید تا شما را راهنمایی کنیم.
2 دیدگاه دربارهٔ «7 گام نوشتن استراتژی کسب و کار موفق»
مطلب مفیدی بود
هزینه نوشتن استراتژی کسب و کار چقدره معمولا؟